سخنان و خاطرات مادر شهيد باقري

 

شهدا شمع محفل دوستانند.
شهدا در قهقهه مستانه شان و در شادي وصولشان عند ربهم يرزقون اند.

سردار سرلشكر پاسدار شهيد غلامحسين افشردي (حسن باقري) - جانشين فرمانده نيروي زميني سپاه


 

سخنان و خاطرات مادر شهيد باقري
با سلام و صلوات بر روح مطهر امام (ره) و ارواح مطهر شهداي حق عليه باطل و پوزش از خانواده هاي محترم شهيدان و تشكر از دست‌اندركاران كنگره بزرگداشت شهداي تهران، آنچه گفتني بود برادران فرمودند. فكر نمي‌كنم كه ديگر چيز مهمي باشد كه اين حقير عرض بكنم، جز چند نكته كوتاه و آن هم باز تكراري خواهد بود از روحيه ايشان از كودكي تا جنگ.
ابتدا كودكي ايشان؛ همانطور كه مستحضر هستيد به دنيا آمدن ايشان كه خداوند مثل اينكه براي خودش انتخاب كرده بود كه مصادف بشود با سوم شعبان روز تولد امام حسين (ع) و بعد در همان خط پيش برود. در نهاد ايشان عشق به ائمه طاهرين (ع)، انبيا و اوليا (س) نهاده شه بود ايشان از همان نوجواني، كودكي، عاشق جلسات مذهبي، قرآن، حديث، اخبار، روايات و هيدت و مسجد و نماز جماعت بودند. همانطور كه سنش بالا مي‌آمد نماز اول قوت، اهميت به نماز اول وقت به‌طوري كه وقتي ايشان را من بيدار مي‌كردم بطوري ايشان از جاي مي‌جست كه بعضاَ من ناراحت مي‌شدم. فكر مي‌كردم ايشان را بد صدا كرده‌ام كه اين‌طور براي نماز شتابزده بلند مي شود بعد ديدم نه از آن علاقه و ايماني كه به نماز دارد اينطور مي‌شتابد براي نماز. هرجا صداري اذان مي‌شنيد، ديگر طاقت از دست مي‌داد. دائم‌الوضو بودن ايشان و بي‌اعتنا بودن ايشان به دنيا زا خصوصيات ايشان بود. البته اين را بايد عرض كنم تمام شهيدان وقتي پاي صحبت هر مادري بنشيني،‌ همين صحبت‌ها هست، واقعاً شهدا همه‌شان برگزيده هستند. خداوند اينها را براي خودش انتخاب كرده ولي خوب، حسب‌الامر، اين حقير بايد چند نكته‌اي را يادآور مي‌شدم اينكه دائم‌الوضو بودن ايشان و ايماني كه به اهل بيت (ع) داشتند بالاخص امام حسين (ع) و امام زمان (ع) و بعد خصوصيات ديگر ايشان. علاقه به پدر، ماد، اقوام و احترام خاصي كه به پدر و ماد، علما و بزرگان داشتند. هر موقع ايشان مي‌آمد دست پدر را مي‌بوسيد و مي‌خواست برود دست پدر را مي‌بوسيد، بي‌اعتنايي به دنياي ايشان نه به اين صورت كه واقعاً دنيا را دوست نداشته باشد، خوبيهاي دنيا را دوست نداشته باشد، نه، دوست داشت. خداوند دنيا را خلق كرده براي بندگانش ولي اسير دنيا نبود. نمي‌خواست هم اسير دنيا بشود، ولي خوب و تميز زندگي مي‌كرد. خوب زندگي مي‌كرد. براي خانواده‌اش زندگي راحتي آماده مي‌كرد.
علاقه به ولي فقيه، واقعاً ايشان مريد واقعي بود، به طوري كه ايشان وقتي اولين فرزندش يعني تنها فرزندش مي‌خواهد به دنيا بيايد، ايشان چون جلسه خصوصي و گزارش منطقه را به حضور امام رحمه الله عليه داشتند، رها مي كنند و به تهران مي‌آيند. وقتي اين حقير سؤال كردم شما چطور رها كرديد در حالي كه همسرت آن حال را داشت. ايشان به من گفت فرزند را خدا داده خودش هم حفظ مي‌كند من كاره‌اي نيستم. بعد از خصوصيات ايشان توكل بر خدا، صميميت، ايمان، اعتقاد، نظم و انضباط در كار، خوشرويي، صبر در مصائب و گرفتاري‌ها؛ گرفتاري‌ها را به هيچ مي‌گرفت. عشق واقعي بود و عشق به بسيجي‌ها داشت. يكي از خصوصيات واقعاً بارز ايشان عشق به بسيجي‌ها بود. هميشه مي گفت جنگ را بسيجي پيش مي‌برد ما كاره‌اي نيستيم. بسيج بازوي اصلي ماست و شهادت‌خواهي، واقعاً وقتي به ما مي رسيد مي‌گفت دعا كنيد من شهيد بشوم. براي اينكه اگر روز قيامت اين مادران بسيجيها جلوي من را بگيرند، اين پدران بسيجي‌ها جلوي من را بگيرند، بگويند شما فرزندان ما را فرستاديد شهيد شدند خودت ماندي من چه جوابي دارم بدهم. واقعاً من جواب ندارم بدهم. عشق به امام حسين(ع) تا آنجا ايشان را مي‌برد كه وقتي ايشان مي‌خواهد شهيد بشود و عشق به حضرت مهدي سلام‌الله عليه همينطور ياحسين و يا مهدي مي‌گويد و جان به جان آفرين تسليم مي‌كند. خانواده‌هاي شهدا ناراحت نباشيد، مادران شهدا ناراحت نباشيد، ايشان و شهداي ما در دامن امام حسين (ع) جان دادند. خداوند ان شاءالله به ما توفيق بدهد كه پيرو راهشان باشيم و از خدا مي‌خواهيم به رهبر عزيزمان طول عمر و سلامتي عنايت بفرمايد. تشكر از حضور همه حضار محترم. والسلام. صلوات






نظرات:



متن امنیتی

گزارش تخلف
بعدی